داستان حضرت ابراهیم ( ع )

ساخت وبلاگ
بسمۀ تعالی**********به هفده رکعتِ عشق و عبادت************************به هفده رکعتِ عشق و عبادت****به هفده حرفِ در نام و اصالتمرا خدمت بُوَد، اندر تداوم****به خود هم خانواده هم به مردمبه خوددرزندگی،هرچه خوش آید****به هریک نکته ای باشد،هُش آیدشود هر همّ و غمّم، رفع مشکل****که در جنگ و ستیزم در مقابلخدا همراه باشد هر زمانی****مرا یاری دهد در هر مکانیکنم شکر خدا را تا توانم****به من نصرت دهد، پیگیر آنمبه تبیین وتفحّص می روم پیش****زمردم بوده است،یا اینکه ازخویشنباشد فرقشان، ریز و درشتی****که گردد سهل و آسان، سرنوشتیکمک گیرم ز هر کس، هر چه باشد****شودراحت به حلّ، ازهرکه باشدمرا یاری شده، در آن زمان ها****به کار مردمان باشم توانا**********************************************روز سه شنبه به تاریخ اوّل اسفند ماه 1402*********************************ارادتمند شما: عبّاس توکّلی نوری( سابع )********************************* داستان حضرت ابراهیم ( ع )...
ما را در سایت داستان حضرت ابراهیم ( ع ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kalaavangaa بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1402 ساعت: 0:30

بسمۀ تعالی*********همسرا'>همسرا با تو به نجوا آمدم ( سوگ همسر 257 )***************************************همسرا با تو به نجوا آمدم از الف آغاز و تا یا آمدمهر چه را گفتم تورابا شوربود وصف حالت بوده، آنجا آمدمبوده ام همراه و همره بوده ای لحظه ها را با تو، آنگاه آمدماز الف دیدم تو راهر اُنس بود حسن اخلاقت، سرا پا آمدم بوده از اخلاص و از روی ادب هر چه را اندر بزنگاه آمدمبای برنا بوده ای در هر زمان من جوانی را به همراه آمدمپایه بودی تا مرا در پلّکان رفته ای بالا و بالا آمدمهر توانی را که در خود داشتی وز توانت تا بدانی آمدمدست من را بسته ای با یک گره برده ای با خود هویدا آمدمتا ثریّا برده ای اخلاص را من به همراهت کجا ها آمدمجان خود را وقف من کردی چرا زاین سبب هر جا و هر جا آمدمجان من مقدار کم دارد تو را من تو را ممنون با پا آمدمپس چرا خود را فدایم کرده ای من چه دارم جان به اهدا آمدمهر حلالی را نمودی احترام مطمئن بودی سرا پا آمدمهر حرامی را ز خود بنموده دور شأن و عزّت هر دو را ها آمدمخرّمی کردی به عمری نزد من من تو را حرمت پری وا آمدمدل مرا محکم نمودی در فراز وز نشیبش هر چه دلخواه آمدمذلّت از دنیا و عقبی دور شد محنت از هجر تو را نا آمدمرحم کردی بر صغیر و هم کبیر راحت دنیا فرا جا آمدمزحمتی چندان کشیدی بی دریغ مرحبا هم حبّذا را آمدمسر سُروری دل نشوری داشتی گرم معشوقت به اسماء آمدمهر کدامین را شمردم پنج تن اوّل و آخر به امضاء آمدمشورشوقی را به سر بودت مدام با علی همرا زهرا آمدمصورتی با سیرتی نزدیک هم ظاهر و باطن به یکجا آمدمضرب سیلی خورده زهرا ازعمر گریه هایت را به همراه آمدمخود طلب کری ززینب اجرومزد من از او خواهم به اشفا آمدماز نگاهت ظلم کین منفور بود نفرت حق ّ را به پیدا آمدمعیش و شادی بود داستان حضرت ابراهیم ( ع )...
ما را در سایت داستان حضرت ابراهیم ( ع ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kalaavangaa بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1402 ساعت: 0:30